سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غزل آباد
این جا دفتری است که برگزیده ای از ابیات مورد علاقه ی خودم را از میان اشعار دیگران در آن خواهم نوشت
 

آرام در رثای خودم گریه می کنم
در مجلس عزای خودم گریه می کنم

زانو بغل گرفته و مانند کودکان
لج می کنم برای خودم، گریه می کنم

چونان مسافری که کسی نیست خویش او
چون چشمه پشت پای خودم گریه می کنم

بسیار ساده ام من آواره، مدتی است
با یاد روستای خودم گریه می کنم

ای دل! عجیب خسته ام از درد مردمان
امشب فقط به جای خودم گریه می کنم

 

به دل نشسته از غزل 35
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
علی محمد مودب




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 مهر 9 :: 6:42 عصر :: توسط : محمد عابدینی

تا در دل ما هست، به محراب شما نیست
واعظ! تو مگو یار کجا هست و کجا نیست

بر منبر تبلیغ، تو دودی و من آتش
برهان دل سوخته، در سینه تو را نیست

در جامه ی ایمان تو پیچیده چه کفری!
حقّا که بتی مثل تو در بتکده ها نیست

ای چهره گل انداخته از خون عزیزان!
این گونه علمداری راه شهدا نیست

 فتوا مده آتش به سران را به تامّل
کاین شمع برافروخته در فکر شما نیست

چون بانگ اذان، ماذنه تا ماذنه، صد بار
در شهر شما گشتم و دیدم که خدا نیست

از مرغ حق انکار خداوند محال است
خاموشی شب، حجّت خاموشی ما نیست

 

به دل نشسته از غزل 12
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
علی محمّد مودّب




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 فروردین 20 :: 6:53 عصر :: توسط : محمد عابدینی

 

زر و زور و تزویر آورده اند
که آیینه را خاک بر سر کنند

هر آیینه جمع اند قابیلیان
بر آنند تا فتنه دیگر کنند

سراب است مردم! سراب است این
که در قامت آب تابیده است

بپرسید از وی که این سالیان
کجا رفته آرام خوابیده است؟!

فریب است هر سو، فریب است هان!
مبادا شوی غرقه اندر سراب

بران ابر های هوا را ز خویش
کزین هفت خوان بگذری آفتاب 

 

به دل نشسته از چهارپاره 11
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
برای علی محمد مودّب

 




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 فروردین 20 :: 6:13 عصر :: توسط : محمد عابدینی

 

شاگرد های مکتب افلاطون
در غار های تنگ مُثُل مانده

خورشید های مشرب اشراق اند
هر یک دو صفحه فلسفه ای خوانده

این عالمان کوچک خوش برخورد
با کلّه های پوک پر از خالی

دائم پی شکستن و ویرانی
با تیشه های تیز پلولاری

 

به دل نشسته از چهارپاره 6
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
برای علی محمد مودّب

 




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 فروردین 20 :: 5:59 عصر :: توسط : محمد عابدینی

 

گر چه من بی سرپناهم در پناه تو، وطن!
شاخه هایت را به هر وامانده، کی وا می نهم؟

با تن سرد و نزارم، چون گلی در پای تو
پایداری می کنم، می ایستم، جان می دهم 

 

به دل نشسته از چهارپاره 5
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
برای علی محمد مودّب

 

 




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 فروردین 20 :: 5:54 عصر :: توسط : محمد عابدینی

 

روزی به یمن بهمنی از ایمان
بستان ما بهار جدیدی شد

یک خانه بی نصیب نماند از عشق
هر کوچه ای به نام شهیدی شد

شد زینت اتاق پذیرایی
شمشیر بازمانده ز روز جنگ

قرآن نوشته روی برنجی شد
با چارده روایت و ده ها رنگ

میلاد برج های ربا فحشاست
باید به فکر قرض حسن ماندن

تصمیم جاودانه ی کبرا چیست؟
با زینب ایستادن و زن مردن 


به دل نشسته از چهارپاره 4
"روضه در تکیه ی پروتستان ها"
برای علی محمد مودّب

 




موضوع مطلب : علی محمد مودب

ارسال شده در: سه شنبه 92 فروردین 20 :: 5:50 عصر :: توسط : محمد عابدینی


من محمد عابدینی هستم. کسی که کتاب های شعر را ورق می زند و هر بیتی که به دلش نشست این جا می نشاند.

آرشیو وبلاگ
لوگو
من محمد عابدینی هستم. کسی که کتاب های شعر را ورق می زند و هر بیتی که به دلش نشست این جا می نشاند.
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 39543