این سو تنی افتاده بی سر، پس سرت کو
آن سو سری بر نیزه بی تن، پیکرت کو
خواهر، برادر را به صورت می شناسد
یا دست کم از یک نشان...! انگشترت کو
پیکر به پیکر گشته ام گودال ها را
ای شهریار نی سواران لشکرت کو
وقتی سرت را نیزه ها بر سر گرفتند
تا در بغل گیرد تنت را، مادرت کو
به دل نشسته از شعر 34 "من شور"
برای محمود حبیبی کسبی