حاجت به گفتن نیست، می دانی و می دانم
یک شهر می دانند، سر تا پا، سری از من
کالای نامرغوب بازارم، نیازارم
چشمم به دست توست من را می خری از من
چشمت و خشمت قافیه در بیت ابرویت
با این چنین آرایشی، شاعر تری از من
به دل نشسته از شعر 19 "من شور"
برای محمود حبیبی کسبی